غريبی

غريبه توی غربت


6/30/2004

نوشته عباس معروفي در مورد الانش

دوست نداشتم توی قوطی بنشينم و رمان بنويسم، ساعت کار بزنم و بگويم چهل صفحه مثلا نوشتم. دوست نداشتم حقوق بخور و نميری بگيرم و گاهی با چمدانی پر از کتاب در مجلسی حاضر شوم و از حضار خواهش کنم که کتاب هام را بخرند. دوست نداشتم که حرفم را در سينه ام خفه کنم و برای گذران امور، و يا برای خوشايند اين و آن سربه زير و قابل انعطاف شوم، مثل پاستيل، مثل لاستيک، مثل موم.

سرکش بوده ام، کوهی بوده ام. کودکی ام در کوهستان رقم خورد. زير دست پدربزرگم تربيت شدم، آدمی که با بادامی می ساخت، اما به هيچ دامی تن نمی داد. شايد هم زندگی مرا او تباه کرد که با لگد به زير سفره مصلحت طلبی بزنم.

نوزده ساله بودم که سر سفره صبحانه ای با پدرم، سفره را به صورتش کشيدم و از خانه اش رفتم. رفتم و هفته بعد به عنوان سرباز صفر سر از پادگان صفر پنج کرمان در آوردم. اگر در خانه پدری تحمل شنيدن زور نداشتم، در پادگان اما کتک خوردم، توهين شنيدم، بيگاری کشيدم، زندانی شدم، و وقتی خدمتم تمام شد ديگر به خانه پدری برنگشتم. اما ياد گرفتم چه جوری با کار سخت نجاری پول در بياورم، چه جوری با فعلگی شکمم را سير کنم، و چه جوری خودم را سرپا نگه دارم که ساعاتی از شب هام را به خواندن و نوشتن بپردازم. وقتی به آلمان آمدم فرصتی به دستم آمد که ياد روزها و سال های گذشته ام بيفتم.
...
كاملش را در لينك پايين بخونيد
'حالا يک کتابفروشی دارم

6/29/2004

لينكدوني

نطق پيش از دستور
///

زن ايرانی 'قورباغه زاييد'
///

محاکمه سه اصلاح طلب در دادگاه های بدون هيات منصفه

///
داستان كوتاه
چند‌نفر از ما به دوست‌مان‌، کالبي، اخطار داده ‌بوديم
///
بحث انتقادي كه در مورد كاپوچينو راه افتاده خيلي جالبه بخصوص واسه مايي كه يك روز عطسه ميخواستيم راه بندازيم ,

منتظر يک پيشنهاد عملی
کاپوچينو ؛ کاپيتانی که خوب بازی نمی‌کند


6/25/2004
رو می کنم به آينه ... رو به خودم داد می زنم
ببين چقدر حقير شده ... اوج بلند بودنم

رو می کنم به آينه ... من جای آينه می شکنم
رو به خودم داد می زنم ... اين آينه ست يا که منم

...من و ما کم شده ايم٫ خسته از هم شده ايم...
...بنده خاک، خاکِ ناپاک ٫خالی از معنای آدم شده ايم...

...دنيا همون بوده و هست ٫حقارت از ما و منه...
...وگرنه پيشِ کائنات ٫ زمين مثل يه ارزنه...

...زمين بزرگ و باز نيست ٫دنيای رمز و راز نيست...
...به هر طرف رو می کنم ٫راهِ رهايی باز نيست...


...من و ما کم شده ايم ٫خسته از هم شده ايم...
...بنده ی خاک، خاکِ نا پاک ٫خالی از معنای آدم شده ايم...

...دنيا کوچک تر از اونه ٫که ما تصور می کنيم...
...فقط با يک عکس بزرگ ٫چشمامونو پُر می کنيم...

...به روز ما چی اومده ٫من و تو خيلی کم شديم...
...پاييز چقدر سنگينی داشت ٫که مثل ساقه خم شديم...


...من و ما کم شده ايم ٫خسته از هم شده ايم...
...بنده خاک، خاکِ ناپاک ٫خالی از معنای آدم شده ايم...


رو می کنم به آينه ... رو به خودم داد می زنم
ببين چقدر حقير شده ... اوج بلند بودنم

رو می کنم به آينه ... من جای آينه می شکنم
رو به خودم داد می زنم ... اين آينه ست يا که منم

...رو می کنم به آينه...

من خيلي لعنتي هستم چرا جلوي دهنم نگرفتم...هان چرا ... اون بايد حرف ميزد اون بايد ميگفت...من چرا نميتونم باعث آرامشت بشم...چرا من عذابم؟
شديدا دچار عذابم ...حس بديه خيلي بد ...بد بد بد

سقف

اين ترانه فرهاد خدايش خيلي توپه
,ببخشيدم كه امروز كلي متن ترانه اينجا گذاشتم ولي ارزش خوندن دارند حتي فكر ميكنم اين شكلي كمتر وقتتون الكي هدرد دادم ...

تو فکر یک سقفم . یک سقف بی روزن
یک سقف پا بر جا . محکم تر از آهن
سقفی که تنپوش هراس ما باشه
تو سردی شبها . لباس ما باشه
سقفی اندازه قلب من و تو
واسه لمس تپش دلواپسی
برای شرم لطیف آینه ها
واسه پیچیدن بوی اطلسی
زیر این سقف با تو از گل . از شب و ستاره میگم
از تو و از خواستن تو میگم و دوباره میگم
زندگیمو زیر این سقف . با تو اندازه میگیرم
گم میشم تو معنی تو . معنی تازه میگیرم
سقفمون افسوس و افسوس . تن ابر آسمونه
یه افق . یه بی نهایت . کمترین فاصلمونه
تو فکر یک سقفم . یک سقف رویایی
سقفی برای ما . حتی مقوایی
تو فکر یک سقفم . یک سقف بی روزن
سقفی برای عشق . برای تو با من
سقفی اندازه قلب من و تو
واسه لمس تپش دلواپسی
برای شرم لطیف آینه ها
واسه پیچیدن بوی اطلسی
زیر این سقف اگه باشه . میپیچه عطر تن تو
لختی پنجره هاشو . میپوشونه پیرهن تو
زیر این سقف . خوبه عطر خود فراموشی بپاشیم
آخر قصه بخوابیم . اول ترانه پاشیم
سقفمون افسوس و افسوس . تن ابر آسمونه
یه افق . یه بی نهایت . کمترین فاصلمونه
تو فکر یک سقفم...

جغد بارون خورده ای . تو کوچه فریاد میزنه
زیر دیوار بلندی . یه نفر جون میکنه
کی میدونه تو دل تاریک شب چی میگذره؟
پای برده های شب . اسیر زنجیر غمه
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده
من اسیر سایه های شب شدم
شب اسیر تور سرد آسمون
پا به پای سایه ها باید برم
همه شب به شهر تاریک جنوب
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده
چراغ ستاره من رو به خاموشی میره
بین مرگ و زندگی اسیرم شدم باز دوباره
تاریکی با پنجه های سردش از راه میرسه
توی خاک سرد قلبم بذر کینه میکاره
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده
مرغ شومی پشت دیوار دلم
خودشو اینور و اونور میزنه
تو رگای خسته سرد تنم
ترس مردن داره پر پر میزنه
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده

خواننده : فرهاد

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
حل این معما . نه تو دانی و نه من
هست در پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتد . نه تو مانی و نه من
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی . چو هستی خوش باش
این کوزه چون من . عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده است
این دسته که بر گردن آن میبینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است
گر آمدنم به من بدی . نآمدمی
ور نیست شدن به من بدی . کی شدمی؟
ور که نبدی که اندر این دیر خراب
نه آمدمی . نه بدمی . نه شدمی
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی . چو هستی خوش باش

خیام نیشابوری





Meteora :: Numb

I'm tired of being what you want me to be
Feeling so faithless lost under the surface
Don't know what you're expecting of me
Put under the pressure of walking in your shoes
(Caught in the undertone just caught in the undertone)
Every step I take is another mistake to you
(Caught in the undertone just caught in the undertone)

I've become so numb I can't feel you there
I've become so tired so much more aware
I've becoming this all I want to do
Is be more like me and be less like you

Can't you see that you're smothering me
Holding too tightly afraid to lose control
Cause everything that you thought I would be
Has fallen apart right in front of you
(Caught in the undertone just caught in the undertone)
Every step that I take is another mistake to you
(Caught in the undertone just caught in the undertone)
And every second I waste is more than I can take

I've become so numb I can't feel you there
I've become so tired so much more aware
I've becoming this all I want to do
Is be more like me and be less like you

And I know
I may end up failing too
But I know
You were just like me with someone disappointed in you

I've become so numb I can't feel you there
I've become so tired so much more aware
I've becoming this all I want to do
Is be more like me and be less like you

I've become so numb I can't feel you there
Is everything what you want me to be
I've become so numb I can't feel you there
Is everything what you want me to be


حس بدي هستش كه احساس كني باعث عذاب يكي ميشي...الان دوست دارم بين اين دوتا ستون در وايسم و دوتا ستون به هم نزديك بشند و من له بشم راحت بشم, تا احساس عذاب از نوع اختلاف زمانها نداشته باشم
خستم ,خستم به اندازه 2 ,3 سال...احساس ميكنم يه خري(ياالاق) بودم كه
اين دو سه ساله همش بارش زياد شده
و اين يك ماه حتما به اندازه 10 سال طول خواهد كشيد

پ.ن ميدونم يه جورايي باعث ناراحتيت هستم ولي يادم نيار كه خودم به اندازه كافي دارم تو خودم ميشكنم

6/23/2004


6/20/2004


كمي متفرقه

امم بايد بگم اين مدت چندتا موضوع بود كه بحثش رو دوستاشم در وبلاگم راه بندازم...ولي مشكل اينه كه در مورد اكثر اين موضوعات فقط يه مشت افكار كلاسه نشده تو ذهنمه كه بيشتر از اين كه بشه نوشت بايد بحث كرد
يكي از اين موضوعات مثلا بحث موسيقي هست...اصلا يك موضوع كلي تر چرا در كشور ما به يكباره همه با كمي تفاوت يك رنگ ميشند؟,اصلا چه شكلي كه كله ملت يك رنگ ميشند,حالا در بحث لباس و ظاهر و حتي موسيقي؟يا همه يك دفعه وبلاگ خون و وبلاگ نويس ميشند...يعني من فكر نميكنم جامعه اي رو در دنيا بشه پيدا كرد كه انقدر سريع يك رنگ ميشند ولي در عمق وجودشون متنفر از هم باشند...حالا تازه اركات نگاه كنيد كه ملت ايراني رتبه سوم استفاده كننده
از اين سايت هستند...خلاصه بحث زياده
----
بريم سر فوتبال سال 2000يعني دوره قبل جام ملتهاي اروپا گفتم طرفداره ايتاليا و چك هستم...امسال فقط ايتاليا...ولي چك امروز شاهكار كرد...خوبي چك اينه كه بازيكناش از حاشيه خيلي دورند بر عكس ايتاليا...در واقع در فوتبال امروز يك تيم يك دست و منسجم بهتر از يك تيم سوپر استار هست...و نمونه هم كه معلومه ريال مادريد

For ever for always



6/19/2004
اينجا غروبه نازنين
دنيا دروغه نازنين
تو شهر غربت، زندگي
چه بي فروغه نازنين


6/14/2004

only marmoolak

آيت الله مشکينی، روز جمعه 22 خرداد ماه، در جريان سخنان خود در نماز جمعه قم اظهار داشت: "بازگشايی مجلس هفتم را به خود مجلسيان كه مورد اعتماد ميليون‌ ها مسلمان پايبند به دين و قانون قرار گرفته ‌اند و رهبر معظم انقلاب تبريک می ‌گويم و تشكر ويژه از حضرت بقيه‌ الله (عج) دارم كه وقتی هفت ماه پيش در شب قدر فرشتگان الهی ليست اسامی نمايندگان مجلس هفتم و نام و آدرس آنها را به حضرت دادند، حضرت هم همه‌ آنها را امضا كردند."

خدايش بعضي از اين آخوندا هنوز فكر ميكنند كه مردم خر هستند و حرفهايي از اين دست هنوز تاثيرهاي قبلي خودش داره....
بعد ميگند اسلام تحريف نشده...

only italy



6/10/2004
كجام
امممم
يه جا وسط يه بيابون
دورتا دورش يه جنگل پوشونده پر از گرگ
بعدش دورتا دورش كوه

بعدترشه ميگند دورتا دورش يه اقيانوسه كه كوسه داره


-پاشو بچه مزخرف نگو...پاشو گم شو از اينجا ...والا جوناي اين
دوره زمونه رو مي بيني همش چرت و پرت ميگند,ما جون بوديم....

پ.ن اين نوشته قرار بود يه جور ديگه در بياد ...اينجوري در اومد
راحتر بگم قرار بود از اين ور كه من خمير ميرزم اونور بربري در بياد ...حالا ميبينم لواش شده

سرت بيار پايين بچه
هوا بدجور پسه

6/05/2004

forgive me

ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد
ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد
ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد
ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد
ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد
ببخشيد ببخشيد ببخشيد ببخشيد
ببخشيد ببخشيد ببخشيد
ببخشيد ببخشيد
ببخشيد

6/03/2004
چيزه ببين...نه اصلا ولش هيچي.
نه بگو.
ولش كن ...
باشه ...ولي خوشمزه بود.
چي؟
هيچي حرفي كه خوردي

6/02/2004

كاريكاتور لينكين


6/01/2004

آقا 66 دلاره,بدم خدمتون

روزگاري

روزي ,روزگاري ,نقطه سر خط.
نيازي به يكي بود يكي نبود نيست,نقطه سر خط
تمومش كن,تمومش كن
بالا رفتيم ماست بود,پايين اومديم دوغ بود,قصه ما كامل دروغ بود